طرحی برای زندگی
بسم الله…
ادامه مبحث قبل…
درگفتارپیش بابیان قانون اول زندگی گفتیم که نبایدمنتظرتغییرشرایط وکمک عوامل بیرونی بود،بلکه خودمابایدآغازگرتغییرباشیم وبه جای اثرپذیربودن ومدیریت شدن،بایداثرگذاربودوزندگی رامدیریت کرد.
امادربسیاری ازمواقع،هرچه تلاش میگنیم و<<دست وپامیزنیم>>،نمی توانیم شرایط راتغییردهیم وجریان زندگیمان رادراختیاربگیریم…به نظرشمامشکل کارکجاست؟!
ممکن است شماجواب های زیادی برای سوال بالاداشته باشید.مثلا بگویید:
_دربسیاری از مواقع،محیط وجامعه شرایطی رابه ما تحمیل میکندکه درسرنوشت ماتاثیرداردوماتوان ایجادتغییرآن رانداریم.
_خواستن به تنهایی کافی نیست،بلکه بایدبابرنامه باشیم،مقدمات لازم برای انجام کارهارابسنجیم
ومهارت های موردنیازراکسب کنیم.
این نظرات درست وموثرندومیتوانندتعیین کننده باشند،امابیش ازهرچیزی نشان میدهندکه رعایت قانون اول برای رسیدن به موفقیت کافی نیست.
(( آغازگرتغییرات بودن مهم است اما مهمترازآن ،تعیین چیزی است که بایدتغییرکند.))
به نظر شما چه چیزی بایدتغییرکند؟
هدف ازتغییر،بهبودوضعیت ورسیدن به شرایط مطلوب است وبرای تغییربایدازمهمترین عامل موثرشروع کنیم.مانندپزشکی که برای درمان بیمارخودازنشانه ها به عامل اصلی بیماری پی برده وبارفع اصلی ترین عامل بیماری، سایرعوارض آن رانیزبرطرف میکند.
بنا به حکم عقل ،مانیزبایدمهمترین چیزقابل تغییرراشناسایی کرده وازهمانجاآغازکنیم.شماچه موضوعی رامیشناسید که هم بیشترین تاثیرراازشمامی پذیردوهمبیشترین اثرراروی شمادارد؟
ادامه دارد..
فرم در حال بارگذاری ...