بسم الله..

ادامه ی مبحث قبلی…

زندگی ماصرف نظرازتفاوت های جزئی،شباهت های زیادی به هم دارد.

شایدداستان زندگی خیلی ازمادراین چندخط خلاصه شود:

دردوران جوانی دغدغه های اصلی من ادامه ی تحصیل،ازدواج وانتخاب شغل مناسب بود.

پس ازطی این مراحل،نیاز به کسب درآمدبیشتر،تهیه ی مسکن، وسیله ی نقلیه ی مناسب وتولدفرزندان،فکرم رابه خودمشغول کرد.

باتلاش فراوان توانستم ازاین مراحل به خوبی عبورکنم وحتی موفق به ارتقا سطح شغل وزندگی ام شدم…

این مشغله ها تاپیری وبازنشستگی ادامه داشت

اکنون که تمام این مسائل رفع شده،درفراغت وخلوت دوران بازنشستگی ،فعالیت ها واهدافی به ذهنم میرسد که به نظرم ضروری هستند،این مشغله هاتاپیری وبازنشستگی ادامه داشت…

امادیگرانرژی وانگیزه های دوران جوانی درمن وجودندارد…

ممکن است داستان زندگی شماتفاوتهایی باداستان بالا داشته باشد.امابخش مشترک زندگی ما،این است که معمولا وقت وانرزیمان راصرف نیازهای اولیه ومسائل جاری زندگی میکنیم. 

<<درواقع دنیا وحوادث آن ما رابه هرجهتی که بخواهدهدایت میکند>>

ادامه دارد…